|
یک ساعت تمام،بدون آنکه یک کلام حرف بزنم، به رویش نگاه کردم: فریاد کشید که: آخر خفه شدم! چرا حرف نمی زنی،؟ گفتم.نشنیدی؟!.. برو!.. |
عاشقانه |
ای آسمان!. باور مکن.که این پیکر محزون منم. من نیستم!..من نیستم! رفت عمر من ،از دست من.. این عمر مست و پست من: یک عمر با بخت بدش بگریستم، بگریستم! لیک عمر پای اندر گلم، باری نپرسید از دلم.. من چیستم؟ من کیستم؟ |