.

 

دوتا یی

 

و از بس کوچه ها تنگ است

ودیواراش از سنگ است

دوتایی رد شدن از کوچه ها

انگار حکم قطعی مرگ است 

در این اوضاع سرتا سر پریشانی

حضور عشق در دلها چه پررنگ است

بدون این حیاتی کیمیای عمر

حتی لحظه ای هم زندگی ننگ است

به دلهامان چه مربوط است

که این دیوار ها سنگ است

و یا جنس هوای کوچه ها

از کینه در تنگ است

در این دوران که تنها سردی لبخند

نمایان بر لب مرگ است

دوتایی مردن و بی هم نمردن

در نگاه یک دل دیوانه چون فردا قشنگ است

 

***************************************************************

آزاد

 

تو هیچی

نه برای خود

بلکه برای من

و من که برای تو هیچم

دنیایی هستم

که امروز فهمیدم

پر است از نبودنت

و من

شادمان از این تهی سرشار

آزادی ام را

فریاد خواهم زد

 

**************************************************************

ماندنی

 

و آمدند به سادگی آب خوردنی

و بردند عشق را .چه بردنی

در این میان بلور سادگی شکست و مرد

و هیچکس نمرد ز سوگ این دل شکستنی

دوام نیاورد آرزو در این قفس

پرید و رفت تا تماشا . چه رفتنی

و سوخت در میان شاخه های سبز عمر

ز سوز هجر محبت ققنوس ماندنی

و من که تازه خاسته ام از بوی آتشش

تابیده ام که بمانم. چه ماندنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد