خود را همچون دانه ای در میان زمستان حس می کنم ، که می داند بهار نزدیک است.
جوانه پوسته را خواهد شکافت ، و زندگی ای که هنوز در من خفته است ، هنگامی که فرا خوانده شود ، باید به سوی سطح زمین بالا رود.
سکوت دردناک است . اما در سکوت است که همه چیز شکل می گیرد ، و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد.
درون هر چیز ، در اعماق هستی ، نیرویی هست که چیزی را می بیند و می شنود که هنوز قادر به درکش نیستیم . هر آنچه امروز هستیم ، از سکوت دیروز زاده شده است.
ما بس تواناتر از آنیم که می اندیشیم . لحظه هایی است که در آنها، یگانه راه آموختن
به کار نبردن هیچ ابتکاری ، انجام ندادن هیچ کاری است . زیرا در این لحظه های
سکون ، بخش نهان وجود ما فعال است و می آموزد .
آن گاه که شناخت نهان در روح ، خود را می نمایاند ، از خود شگفت زده می شویم و
انگاره های ما از زمستان ، به گلهایی می نشینند ، در حال سرودن نغمه هایی که
هرگز در رویا هم نشنیده ایم .
زندگی همواره بیشتر از آنی به ما می بخشد که خود را سزاوارش می دانیم . ا
فربد
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 ساعت 07:00 ب.ظ