تو می روی
و من....
فقط نگاهت می کنم

تعجب نکن
که چرا گریه نمی کنم
بی تو....

یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشای تو

همین یک لحظه باقی است
و شاید همین یک لحظه

اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم

 

 


در کوچه های مه آلود خاطره
تو را دیدار می کنم

تو کنار ساحل ایستاده ای

و موج ها

تو را در قابی زلال می نشانند

تو آبی ترین یادگار روزهای دوری...

شنهای ساحل خیس اند

باران نباریده

شاید فرشته ها گریسته اند...
کاش دوباره در اغوش تو
جای گیرم
و بوسه ای از عشق
بر لبانت بنهم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد